هنر می خواد سوار مترو بشی
طوری که آخرش تو داغون نشی
شبیه رینگ کشتی کج میمونه
هر کی سوار شده خودش میدونه
وقتی که وا میشه درای مترو
داد میزنه یکی که؛ آقا برو!
م کبری رو میبینی اونجا
هل میدن همدیگه رو بی محابا
اون که میخواد سوار بشه هل میده
خودش رو هی رو بقیه ول میده
یکی با مشت میزنه توی چونت
میکنه ازدحام تو رو دیوونت
یکی میگه؛ نکن مگه الاغی؟!
یکی میگه؛ زود باش مگه چلاغی!
نفس کشیدن دیگه مشکل میشه
دست و پاهات بی اراده ول میشه
دماغ یارو میره توی چشمات
بی حرکت میشی همونجا، کیش…مات
فشارِ چند صد تنی روی دنده ت
از این همه فشار میگیره خنده ت
بوی عرق بوی پیاز بوی سیر
آدم میشه از زندگی سیرِ سیر
یکی موبایلش داره زنگ میزنه
اون یکی بچه اش داره وَنگ میزنه
یه عده هم تو اون شلوغ پلوغی
داد میزنن، راستکی یا دروغی
مسواک اصل با جورابای پشمی
رنگا به رنگ، سرخ و سفید و یشمی
خودکار جادو که تقلب کنی
ترازوی دستی ِ سیصد تُنی
لواشک و چیپسو پفک فراوون
داد میزنن؛ بیا که کردم ارزون
رقابت اصلی واسه نشستن
مبارزه برا رکورد شکستن
هر کی بشینه یعنی خیلی مرده
اگه نه که باید بگیره نرده
خلاصه مترو شده یک مصیبت
من چی بگم دیگه از این حقیقت
اگه بگم؛ مشکل فرهنگیه
جبهه میگیرن که؛ مُخت هنگیه!
مترو شده کابوس شبهای من
علت لرزیدن و تب های من
درباره این سایت